عشق جذاب

پارت ۲

النا : باهم رفتیم پاساژ بزرگ چند دست لباس خریدیم با یوری که بابا زنگ زد


کیم :دخترم بیا شرکت

النا :بابا خبرنگار ها الان اونجان نمیشه یه وقت دیگه بیام

کیم :نه تو بیا

النا :چشم با یوری خداحافظی کردم و رفتم عمارت وسایلا رو ...گذاشتم و به شرکت رفتم خبرنگار ها هعی سئوال میپرسیدن

*شما با کسی در رابطه اید

*قصد....ازدواج دارید

النا:بزور داخل شرکت شدم و به سمت اتاق پدر رفتم که دیدم چندتا مرد نشستن اونجا

کیم :خوش اومدی دخترم

النا :ممنون پدر (چون آدمایی اونجان رسمی حرف میزنن یکم )

کیم :خوب ایشون آقای پارک و ایشون آقای جئون هستن

النا :بله از دیدارتون خوشبختم (دست داد)

پارک :منم همینطور

جئون :بله لیدی جوان (پوزخند )

النا :بعد حرف زدن در باره‌ی کارای شرکت داشتم به سمت عمارت میرفتم که یهو........

شرطا ۱۵ لایک
۶ کامنت
دیدگاه ها (۲۲)

عشقولی هایم

دوزتان

دوزتان

عشق جذاب

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت³ویو رسیدن:یِنا:بلخره رسیدیم...لیا:اوهو...

My angel ( part 20 ) حدود یک ساعتی توی راه بودین که دیگه از ...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟗کتم رو از روی کاناپه برداشتم و از عمارت بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط